عصر روز عاشورای سال ۱۳۵۴ است. بچهها سیاهپوش شده و با چشمان گریان از خانه حاجحسن صنعتی بیرون آمدهاند. تا حالا دلشان خوش بوده است که جا و مکانی برای عزاداری دارند، اما حالا چه! بغض گلویشان را گرفته است. یکی از بچهها پیشنهاد تازهای دارد.
او میگوید: بچهها! چرا خودمان یک هیئت نداشته باشیم؟ همه موافقت میکنند. بهاینترتیب اولین سنگ بنای تأسیس هیئت غمزدگان آلزهرا (س) در بعدازظهر همان روز عاشورا گذاشته میشود؛ هیئتی که سینهزن، مداح و میاندار آن بچههای ده تا دوازدهساله هستند و تا مدتها بین مردم شهر بهویژه بالاخیابان مشهد به «هیئت بچهها» مشهور میشود و افراد بسیاری برای برطرفکردن مشکلاتشان به این هیئت متوسل میشوند.
اکنون پنجاهسال از آن عصر عاشورا گذشته است و آن بچههای کوچک به مردان میانسال و جاافتادهای تبدیل شدهاند. البته بعضیها هم خیلی جایشان خالی است؛ همانهایی که با سرمشققراردادن امامحسین (ع) و عاشورا به دفاع از ناموس و وطن رفتند و به شهادت رسیدند. پای صحبت چندنفر از پیشکسوتان امروز و بچههای دیروز هیئت غمزدگان آلزهرا (س) مینشینیم و آنها از خاطرات و چگونگی تأسیس هیئت میگویند.
جواد نظریان متولد سال۱۳۴۵ در محله حرعاملی و خیابان رضویهاست. اوکه مسئول هیئت غمزدگان آل زهرا (س) است، از عشق پاک و بیآلایش بچهها به امامحسین (ع) و محرم میگوید و برایمان تعریف میکند: بیشتر ما متولد و بزرگشده همین خیابان رضویها تا اطراف میدان شهدا هستیم. کوچکترهایمان هفتهشتساله و بزرگ ترها یازدهدوازدهساله بودند. نقطه مشترک همه ما غیر از بچهمحلبودن، عشق به امامحسین (ع) و عزاداری محرم بود.
حاجحسن صنعتی، یکی از همسایههای محل، هرسال از ابتدای محرم تا روز عاشورا، جلسه مداحی و روضهخوانی در منزلش برپا میکرد. او اجازه داده بود که ما در این ده شب محرم به خانهاش برویم و سینهزنی و عزاداری کنیم. آن روزها بهترین روزهای بچههای هیئتی محله بود. همه با لباسهای سیاه از ابتدا تا پایان مجلس روضه به عزاداری میپرداختند. صبح عاشورا هم مرحوم حاجحسن صنعتی ما را میبرد هیئت ترکها در خیابان آیتا... بهجت و حسینیه پاچنار. همه بچهها با کاسههای سفالی آب در ردیف جلو هیئت قرار میگرفتند و همگی بهسمت حرم مطهر حرکت میکردند.
هیئتی که سینهزن و مداحش بچههای ده تا دوازدهساله هستند و بین مردم به «هیئت بچهها» مشهور است
هیئت غمزدگان آلزهرا (س) متوسلین به حضرت اباالفضلالعباس (ع) از معدود هیئتهای مذهبی در مشهد است که بانیان آن بچهها هستند. نظریان میگوید: شور و حال و عزاداری ما بچهها تا روز عاشورا بود. بعد از آن باید زانوی غم به بغل میگرفتیم؛ چون مکانی برای عزاداری نداشتیم. سال۱۳۵۴ که از خانه حاجحسن صنعتی بیرون آمدیم، مثل سالهای قبل همین غصه را داشتیم. داخل کوچه جمع شده بودیم و از اینکه دیگر جایی برای عزاداری و سینهزنی نداریم، ناراحت بودیم.
اما یک پیشنهاد ویژه، حال بچهها را خوب میکند. این پیشنهاد راهاندازی یک هیئت ازسوی خود بچهها بود. در همان حالت ناراحتی یکی از بچهها میگوید: چرا خودمان هیئت نداشته باشیم. عجب فکر خوبی! اگر هیئت داشته باشیم، میتوانیم به عزاداری تا روز اربعین ادامه بدهیم. یکی از بچهها از خانه یک کارتن مقوایی آورد و روی آن با زغال نوشت: دیوانگان حسینی متوسل به آلزهرا (س). بعد از آن، این تکه مقوا شد نماد و نشانه هیئت.
نظریان تعریف میکند: هرشب ماه محرم، سینهزنان در کوچههای خیابان رضوی راه میافتادیم، همه کوچهها را دور میزدیم و دست آخر به خانه یکی از اهالی که مجلس عزاداری داشت، میرفتیم. تابلو مقوایی را سردر خانه نصب میکردیم و بعد از عزاداری، مراسم در همانجا ختم میشد.
در ابتدای کار، اهالی با این حرکت بچهها برخوردی دوگانه داشتند. تعدادی از اهالی با این حرکت مشکلی نداشتند و آنها را با آغوش باز در منزلشان میپذیرفتند، حتی با آش، آبگوشت و شله از بچهها پذیرایی میکردند، اما همه اینطور نبودند و برخی این کار را بهنوعی مسخرهبازی میدانستند و بچهها را از این کار منع میکردند.
یکی از ابتکارات بچههای هیئت غمزدگان آلزهرا (س)، تشکیل گروه تئاتر و اجرای نمایشهای مناسبتی بود. سرمنشأ این ابتکار، حضور یکی از بازیگران پیشکسوت مشهدی در هیئت به نام غلامرضا بایزانمنش بود. بچهها ارتباط صمیمانهای با او برقرار کرده بودند و «عموغلام» صدایش میزدند. به پیشنهاد او یک گروه تئاتر با حضور بچههایی که استعداد بازیگری داشتند، تشکیل شد.
بعداز چند جلسه تمرین، عموغلام بهمناسبت ولادت امامرضا (ع) یا امامعلی (ع) متن نمایشی را با موضوع ولادت دراختیار بچهها قرار داد. شب ولادت، بچهها همین تئاتر را در مسجد محل اجرا کردند که بهشدت مورداستقبال قرار گرفت. بهتدریج که بچههای هیئت بزرگتر شدند، بساط تئاتر جمع شد و دیگر کسی دنبال آن نرفت.
محل استقرار و فعالیت هیئت آن زمان غمزدگان آلزهرا (س) در این سالها خانه اعضای هیئت بود. حسن جاهد متولد سال۱۳۴۶ از نوجوانان و اولین مداحان هیئت، میگوید: از همان ابتدای تأسیس هیئت، خودمان را وابسته به مسجد یا حسینیه نکردیم. روال این بود هردوشنبه، جلسه هیئت در منزل یکی از اعضا برپا شود. البته در ماههای محرم، صفر و رمضان، هرروز جلسات هیئت برگزار میشد.
هیئت ما مداح حرفهای نداشت. توان پرداخت دستمزد مداح را هم نداشتیم؛ بههمیندلیل از بین بچهها دوسهنفری را که صدای خوبی داشتند، بهعنوان مداح هیئت انتخاب کردیم. اوایل بچهها تسلط چندانی به مداحی نداشتند، اما بهتدریج محمود گلمکانی و علی جعفری، مداحی هیئت را بهعهده گرفتند. بهتدریج هیئت غمزدگان آلزهرا (س) بین هیئتهای مذهبی مشهد شناخته و با نام «هیئت بچهها» معروف شد.
هرسال صبح عاشورا همه بچهها با پای برهنه از مقابل مسجد دوازدهامامیها بهسمت حرم مطهر رضوی حرکت میکردند. شوروحالی که در دل بچهها وجود داشت، سبب توسل برخی از زائران به هیئت شده بود.
جاهد تعریف میکند: یک روز محرم که پشت پنجره فولاد درحال عزاداری بودیم، زائری تعدادی پیراهن سیاه را بین بچههای هیئت توزیع کرد. او به بچهها گفت به بیماری صعبالعلاجی مبتلا بوده است؛ محرم سال پیش از آن، به هیئت غمزدگان آلزهرا (س) متوسل شده و بعد ازچند ماه حاجتش را گرفته بود.
هیئت غمزدگان آلزهرا (س) بعداز گذشت نیمقرن برای خودش اسمورسمی پیداکرده است و در ماه محرم، پذیرایی از هیئتهای مذهبی دیگر شهرها را برعهده دارد. نظریان میگوید: چندسالی است که هیئت ما از هیئتهای مذهبی که قصد عزاداری در مشهد بهویژه در روزهای تاسوعا و عاشورا را دارند، دعوت و از آنها پذیرایی میکند. هیئتهایی از طبس، کاشمر، نیشابور و تهران در این سالها میهمان ما بودهاند.
یکی از این دعوتهای ویژه که سهسال قبل انجام شد، دعوت از هیئت «چهلاختران قم»، دارنده علم شهید طیبحاج رضایی، بود. این شهید، علم معروفی در هیئتشان داشت که حدود یکقرن قدمتش است، از معدود علمهایی است که سند و شناسنامه دقیق دارد. شهیدطیب حاجرضایی این علم را زمان حیاتش دراختیار حاجاصغر آفرین، رئیس هیئت عزاداری چهلاختران قم، قرار میدهد و از او میخواهد که با پول این علم، کارهای خیر انجام دهد. حاجاصغر آفرین که کوره آجرپزی داشته است، معادل پول همین علم را صرف ساخت مساجد و کمک به فقیران میکند. این علم در خانواده حاجاصغر آفرین تا امروز باقی مانده است.
چندسال قبل که هیئت ما بهمناسبت وفات حضرتفاطمهمعصومه (س) به میهمانی هیئت چهلاختران قم رفته بود، از آنها دعوت کرد که برای شادی روح شهیدطیبحاجرضایی و مرحوم حاجاصغر آفریده، به مشهد بیایند و علم را به زیارت امامرضا (ع) ببرند.
نظریان میافزاید: سهسال قبل در شب شهادت امامعلی (ع) این علم به طواف حرم مطهر امامرضا (ع) برده شد و افتخار آن برای هیئت ما باقی ماند.
یکی از اولین روضهخوانهای هیئت غمزدگان آلزهرا (س) حاجشیخ زینالعابدین ماندگاری، پدر حجتالاسلاموالمسلمین محمدمهدی ماندگاری، بود. موضوع همراهی او با هیئت غمزدگان آلزهرا (س) داستان جالبی دارد. علی جعفری، دیگر مداح هیئت، تعریف میکند: با اینکه مداحی هیئت را بچهها انجام میدادند، هنوز هیئت ما یک واعظ و روضهخوان درستوحسابی نداشت.
چندنفری را دعوت کردیم، اما پاسخشان منفی بود و تمایلی برای این کار نداشتند. حاج زینالعابدین ماندگاری ساکن خیابان حسینباشی بود و ما با پسرش همبازی بودیم. یک روز که در خانه یکی از بچهها مراسم سینهزنی محرم را اجرا میکردیم، حجتالاسلاموالمسلمین زینالعابدین ماندگاری وارد جلسه شد و بعداز کلی تعریف و تمجید از هیئت بهویژه بچههایی که مداحی و میانداری هیئت را برعهده داشتند، سخنرانی کرد و روضهای خواند. او بعد از آن به عنوان روضهخوان هیئت با بچهها همراه شد.
بچهها برای تلافی محبت ایشان، مقداری پول تهیه کردند تا بهعنوان دستمزد بدهند. اما حاجآقا قبول نکرده و از بچهها خواسته بود این پول را صرف هزینههای هیئت کنند.
*این گزارش در ۵۷۰ شهرآرا محله ۱ و ۲ مورخ ۱۰ شهریورماه ۱۴۰۳ منتشر شده است.